چگونه زندگی را به بندگی تبدیل کنیم؟ (2)

ساخت وبلاگ

چگونه زندگی را به بندگی تبدیل کنیم؟ (2)

سید عباس بهادر <strong>چگونه</strong> خواسته هایمان را بخواهیمپایگاه خبری - تحلیلی دشتستان بزرگ- حجت الاسلام والمسلمین سید عباس بهادر: شاخصه‌های دیگر انتخاب چیست؟ زندگی برای چه کسی است؟ خدا؟ مردم؟ خود؟
اگر زندگی برای خود باشد هیچ گاه محقق نمی شود چرا که خداوند در بدو خلقت، شخصیت انسان را اجتماعی و متنوع آفریده است؛ هم به معنای دارا بودن انسان های مختلف با سلایق گوناگون و هم یک شخصیت با ابعاد پراکنده و بعضی به حسب ظاهر با ضد و نقیض، اما این اعجاز الهی است که با متغیر بودن همه این خصلت ها در انسان، باز انسان ها هم با خودیت خود زندگی می خواهند کنند و هم با دیگران که لذا واضح و مبرهن است که انسان تنها نمی تواند زندگی کند.
اما دیگر اینکه ما برای مردم زندگی کنیم چند وجهی ایجاد می شود، یکی اینکه برای کدام مردم؟ شاید بعضی ها فراموش کرده اند که ما و شما خود جزء مردمی هستیم که دیگران ما را به مردم و ما آنها را به مردم خطاب می کنیم و دوم اینکه آیا می توان همه نظریات مردم را با سلائق مختلف پاسخگو بود؟ کدامین از مردم ها را باید الگو برای زندگی قرار داد؟ آیا به زندگی خود نگریسته ایم که ما برنامه کامل برای زیستن داریم که دیگران، ما را بخواهند الگو قرار دهند؟! و بسیاری از سوالات دیگری که ابتدا باید از خود پرسید و بعد از دیگران!
اما مسئله سوم و مهمی که بعد از این همه فراز و نشیب پیش می آید آین است که چه کنیم؟
می‌بینیم بسیاری را که به اصطلاح خود گوشه عزلت گزیده اند و یا در این زمانه پرهیاهو بر این اعتقادند که باید اول به خود و نهایتاً به خانواده خود رسید و دیگران را نادیده گرفت تا بتوان در زندگی آخر الزمان که نشان از مشکلات و فوران نگاه های مادی است، نجات یافت و به عبارت دیگر "گلیم خود را از آب کشیدن" را زمزمه می کنند، غافل از اینکه خدایی که ایشان را آفرید و او را با ظرفیت و شاخصه های اجتماعی آفرید زندگی را به معنای باهم بودن ارائه کرد و این است که با همچین دیدگاهی باعث از بین بردن نظام تربیتی در جوامع امروزی می شود و انسان فکر می کند که شاید قیامت شده و روزی رسیده است که همه از هم فرار می کنند...
اما بهتر است اصل مطلب یعنی منطقه زندگی الهی رجوع کنیم و اینکه ببینیم آفریننده ما چه چیزهایی برای ما خواسته است و ما چه باید کنیم که او بهتر نداند و نگفته باشد و لذا شاخصه های زندگی الهی "الجارثم الدار" است چرا که کسی می‌تواند من کان لله کان الله له شود که خود را نبیند، همانطور که روایت می فرماید: اگر کسی دیگری را حمایت کند و یا حتی دعا کند و برای خود چیزی نخواهد، خداوند غیر از اینکه دعا و حمایت او را می پذیرد برای جبران آن از روی کَرَم خود و رحمت لایزال خود برخورد می‌کند و اگر امروزه دنبال مصداق آن می‌گردیم باید به سراغ انسان های زنده ای برویم که مستقیم از دست حضرت حق و همیشه روزی می‌خورند و آنها شهدا هستند که اگراز خود و خانواده خود گذشتند اما خداوند در مقابل آن اول، همه گناهان آنها را غیر از حق الناس بخشیده و دوم اینکه برای رفع حق الناس آنها خود واسته شده و به طرف مقابل فرمود اگر این بنده خالص مرا نبخشی من از گناهانت کم و به ثواب هایت اضافه می‌کنم تا زمانی که رضایت دهی و موانع ترقی و تعالی بهشتی شهید در راه من برداشته شود. چه خوب زندگی است با شهدا بودن همان‌هایی که امام راحل عظیم الشان ما فرمود: اینها هم امامزادگان عشقند و مقبره و محفل آن ها جایگاه ملائکه است و حاجت ها می دهند.
و مسئله مهم بعد، ازدواج است، شروع اتفاق میمون و مبارکی که امروزه متاسفانه آن را به طوری اجرا و مدیریت می‌کنند که به عنوان یک معضل اساسی و سخت مورد برخورد قرار می گیرد و این از آنجایی نشات می گیرد که ما راه را گم کرده ایم و هدف از ازدواج را تغییر داده ایم و با کمال تاسف، توطئه‌های دشمن در سبک زندگی و تحرکات نفسانی، ما را از لذت در باهم بودن در بستر تشکیل خانواده غافل کرده است. آیا به راستی تا به کی هم به خود و هم به فرزندانمان و هم به خدای رازق و مهربان جفا خواهیم کرد؟ به خود ظلم کرده ایم چون برای پاسخگویی به دیگران و نشان دادن توان مالی و یا جلوگیری از زیان های دیگران برنامه ازدواج را برنامه‌ریزی می‌کنیم و دیگر اینکه به فرزندانمان ظلم می کنیم چرا که نیازهای جسمی، روحی و جنسی آنها را به فراموشی سپرده ایم و اما به خداوند بزرگ، ظلم و ناشکری کرده ایم چرا که درِ رزق و روزی و برکت در زندگی را به جای وابستگی و توکل به او، به توان خود و امتیازهای دنیای بسته ایم...
با چنین تفکر می یابیم که با هر روشی جز نسخه های الهی هرگز از زندگی لذت نمی بریم و همیشه پر تلاطم و پر فراز و نشیب در اتفاقات دنیا غرق می شویم و سردرگمی هایمان را هر روز و هر ساعت به دوش دیگران می اندازیم کما اینکه امیرالمومنین (ع) فرمود: در هر حادثه و اتفاقی ابتدا خود را مقصر متصور شوید و بعد به دنبال تقصیر دیگران برویم. امید است با این نگاه به فکر فرو رویم و احرام دگر ببندیم و ببینیم یار کجاست...
و اما ارتباط، از آنجایی که معلوم است ارتباط یعنی متصل شدن و یا مرتبط شدن؛ در بحث ما نشان از این است که ما از خود سوال کنیم با چه کسانی و چگونه باید ارتباط برقرار کرد؟! ما از صبح تا هنگام خواب شب با چند دسته افراد ارتباط برقرار می کنیم:
۱-خداوند: سحرخیزی و نماز صبح
۲-اهل بیت عصمت و طهارت: وسیله دعا و یاری جستن
۳-خانواده: پدر، مادر، خواهر، برادر، همسر
۴-مردم
۵-کسانی که حق خاص بر گردن ما دارند: اساتید و بزرگترها
۶-خودمان: روح، جسم، افکار، اعمال، اعتقاد
۷-شیاطین: انسی، جنی و نفسی
در همه موارد ذکر شده تکلیف هایمان تقریبا مشخص است اما در دو مورد پایانی که بسیار مهم است دقت و توجه خاص می طلبد چرا که بیشترین انعطاف و تغییرها ناشی از خروجی این دو مورد است و اگر در مورد اول آن نتوانیم به خودشناسی برسیم قطعاً با مشکل مواجه می شویم چرا که هیچ عمل و فعالیتی و حتی هدفی بدون معرفت و شناخت حاصل نمی شود تا آنجا که خداوند می فرماید: "من عرف نفسه فقله عرف ربه" یعنی مهم تر از شناخت خدای عزوجل شناخت انسانیت انسان است و اگر این به طور کامل محقق شد قطع به یقین انسان به شناخت رب العالمین می رسد و دیگر اینکه در مرتبه آخر وجود شیطان است که سعی دارد با شناخت نواقص و مشکلات انسان او را جهت دهد و به سمت غیر از راه صحیح و درست هدایت کند همانطور که اشاره شد این وسوسه ها می تواند از ناحیه نفس خود انسان باشد و عقل و تدبیر و مشورت به فراموشی سپرده شود و دیگر از ناحیه شیطان است که می تواند خود را به حالت ها و افکار و قالب های مختلف برای جدایی انسان از واقعیت الهی خود حرکت دهد کما اینکه در قرآن کریم قسم او مشخص و مشهود است و لذا هرگز از ماموریت خود تخطی نمی کند.
اما مهمترین مرحله، شیاطین انسانی است که قبلا مورد عنایت شیاطین جنی قرار گرفته‌اند و حال خواسته و یا ناخواسته راه او را پیش گرفته اند به مانند روایتی که می فرماید: "در ماه مبارک رمضان از شیطان سوال می شود که شما را غل و زنجیر کرده اند چرا کاری برای آزادی خود نمی کنید و او با کمال وقاحت و جسارت می گویند چرا باید کاری کنم در صورتی که اینقدر کسانی را در طول سال به انحراف و همراهی با خود کشانده ام که حال نیازی به وجود خودم نیست" و باید گفت وای بر کسانی که این راه را می‌پیمایند و تاکیدات قرآن کریم و احادیث و روایات توجه نمی کنند که به فکر فرو روند و خود را از منجلاب شیطان رها سازند.
اما در دین ما توصیه فرمودند که بهترین راه و ارتباط واقعی و صحیح، ارتباط رفاقت گونه است که ضمن اینکه شرایطی را برای ایجاد رفاقت صحیح اشاره فرمودند، در قرآن کریم، در نهج البلاغه امیرالمومنین (ع)، در رساله حقوق امام سجاد(ع) و ... بسیار مورد توجه قرار گرفته است و آن را بعد از طی شرایط به عنوان پلکان ترقی تعریف و بیان فرموده اند.

دوست آن است که گیرد دست دوست
در پریشان حالی و درماندگی

ادامه دارد...

سید عباس بهادر - <strong>تبدیل</strong> زندگی به <strong>بندگی</strong>2

چگونه زندگی را به بندگی تبدیل کنیم؟ (2)...
ما را در سایت چگونه زندگی را به بندگی تبدیل کنیم؟ (2) دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bonyade-ale-yasin بازدید : 112 تاريخ : سه شنبه 25 دی 1397 ساعت: 21:36